روز تولد یک سالگی امیر علی
امروز ساعت ۲ از مسافرت زنجان برگشتیم رفتیم یه دوش گرفتیم بعد رفتیم خونه حاجی بابا و اومدیم خونمون را تمیز کردیم که دایی بابایی و حاجی بابات اینا بیان خونمون اومدند و رفتند رفتیم خونه دایی حسین عید دیدنی . امروز می خواستم ببرمت اتلیه ازت عکس بگیرم که بالاخره خونه دایی حسن اینا بودیم که هول هولکی رفتیم اتلیه ازت عکس انداختیم و ساعت ۱۰ شب برگشتیم. رفتیم یه سر کوچولو به باباحاجی زدیم و اومدیم شام خوردیم و الانم تو و بابایی خوابید و من خاطرات این چند روز را برات می نویسم تا یادم نرفته . راستی امروز کار من و بابات این بود که جواب اس ام اس های تبریک تولد تو رو بدیم حالا متنش را برات می نویسم تا بدونی که کیا به فکرت بودند. اولین تبریک از طرف زندا...
نویسنده :
سیده اکرم موسوی
2:30